چکیده :انسان از جبر تاریخی هم می تواند بگریزد. ما به عنوان مسلمان، نه تنها با نگاه اعتقادی که با نگاه علمی می توانیم این دریافت را داشته باشیم که یک حساب و کتابی در تاریخ بشری حاکم است. یعنی اراده خداوند بر سیر تاریخ حاکم است و این اراده بر این تعلق گرفته است که تاریخ یک مسیری را طی کرده و به کمال برسد و با این بینش است که مهدویت هم معنا پیدا می کند....

سید محمد خاتمی گفت: مسیر تاریخ غلبه حق بر باطل و از پای درآمدن باطل است. انسان آگاه و با اراده می تواند در مسیر اراده خداوند قرار بگیرد و جبر تاریخ او را بی اختیار به این سو و آن سو نکشاند،‌ بلکه او باشد که بر تاریخ حاکم می شود و مسیری که خداوند برای تاریخ معین کرده است را آسان تر و با مؤونه کمتر طی کند.
به گزارش سایت سید محمد خاتمی ، رئیس جمهوری سابق ایران در چهل و هفتمین نشست ماهانه تخصصی بنیاد باران ضمن تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان و آرزوی بهره مندی همگان از برکات این ماه عزیز به تشریح فلسفه روزه و آثار آن بر جسم و روح آدمی پرداخت. متن کامل سخنان سید محمد خاتمی در پی می آید:
به نام خدا
حلول ماه مبارک رمضان بر همه شما مبارک باشد و خداوند توفیق عطا فرماید تا همه از برکات بی شمار این ماه برخوردار باشیم و بتوانیم توشه لازم را از عبادت روزه ذخیره کنیم و موفق به تقرب به ذات حضرت حق بشویم.
آیاتی که در ابتدای جلسه قرائت شد به خوبی بیانگر دیدگاه اسلام به انسان و کمال او و دعا و عبادت است.
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون
“ای کسانی که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما واجب شده است، همانگونه که بر اقوام و امت های قبل از شما واجب شده بود، تا پرهیزکار شوید.”
یا آیه دیگری که قرائت شد و می فرماید:
“فلیستجیبوا لی والیؤمنوا بی لعلهم یرشدون”
که هدف عبادت و دعا را رشد و کمال انسان می خواند. پس روزه برای این مقرر شده که انسان متقی بشود و دعا برای رسیدن آدمی به کمال.
لفظ روزه در ذهن بسیاری از انسان ها در درجه اول تداعی کننده گرسنگی و تشنگی است و بعد هم بسیاری مبطلات دیگر که همه می دانند. از سوی دیگر از ماه مبارک رمضان به ماه میهمانی خداوند تعبیر شده است و سؤال اینجا است که خداوند باری تعالی با چه چیز از میهمانان خود میزبانی می فرماید؟ با گرسنگی؟! معمولا وقتی صحبت از میهمانی می شود میزبان انواع خوردنی ها و نوشیدنی های مطلوب میهمان را فراهم می کند.
آیا به راستی خداوند با گرسنگی و تشنگی از میهمان خود پذیرایی می کند؟ حقیقت چیست؟
در مورد گرسنگی ارادی و خود خواسته و خیراتی که دارد هم عارفان و معلمان اخلاق صحبت های فراوان کرده اند و هم روایات بسیار و مطالب زیبایی در ادب و فرهنگ ایرانی و اسلامی وجود دارد که گرسنگی اختیاری را در روشن شدن دل و ضمیر آدمی مؤثر می داند.
همه شما این بیت معروف صاحب سخن و معلم بزرگ سعدی را شنیده اید که می گوید:
اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی
یکی از آثار گرسنگی نورانی شدن دل انسان و آمادگی یافتن برای پذیرش انوار لطف و فیض الهی می شود. با شکم بارگی انسان راهی به سوی معرفت و کمال نخواهد برد و گویی حجابی در مقابل چشم دل آن ها ایجاد می شود که نمی توانند آن حقیقت نورانی را ببینند و درک کنند. گرسنگی دل را آماده پذیرش انوار حقیقت الهی می کند.
یا شعر پرمعنای مولانا که سالها با صدای دلنشین استاد بزرگوار محمد رضا شجریان در آستانه اذان مغرب پخش می شد و مدتی است مردم شریف ایران از شنیدن آن محروم شده اند:
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده ی لقمه های راز شد
لب فرو بند از طعام و از شراب
امتحان کن چند روزی در صیام
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام
امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
اینها نمونه هایی است که در عرفان و اخلاق اسلامی به آن اشاره شده و به صراحت اشاره می کند که گرسنگی و بخصوص گرسنگی اختیاری منشاء خیرات بسیار و نوارانی شدن دل می شود.
ولی آیا مراد اسلام از روزه پذیرایی از میهمانان این ضیافت با گرسنگی و تشنگی است یا هدف و منظور دیگری وجود داشته است؟ ما وقتی به قرآن رجوع می کنیم در می یابیم که خداوند برای روزه اهمیت بسیار زیادی قائل شده است. در میان ادیان الهی مشترکاتی وجود دارد که هویت ادیان الهی و توحیدی و ابراهیمی هم همین مشترکات است و آن همان است که خداوند می فرماید: دین فقط اسلام است،‌ اسلام به معنی تسلیم در برابر ذات اقدس احدیت که علم و حکمت و جمال و کمال مطلق است. اما در میان ادیان اختلافاتی هم هست که عمدتا در شریعت است. برای هر قوم و ملتی شریعتی گذاشته شده است و بسیاری از احکام شریعت در دین بعدی تکامل می یابد یا نفی می شود. مفاهیم نو ظهور می کند و مفاهیم و موضوعاتی که وجود داشته از میان می رود. حتی در یک دین هم نسخ وجود دارد و احکامی در یک برهه از زمان وجود داشته و در برهه ای دیگر نسخ می شود و با وجود اجتهاد در اسلام که بخصوص تشیع به آن پای بند است همواره شریعت می تواند پویا و نوشونده باشد، نه اینکه احکام الهی دگرگون شوند، بلکه به مقتضای موضوعات و شرایط زمان و مکان احکام جدیدی صادر می شود یا دیدگاه عالم نسبت به موضوعات تغییر می کند و منجر به کشف جدیدی از احکام الهی می شود و بنابراین شریعت پویا و متغیر است، البته با معیارهای خاص خود نه با بوالهوسی و اختلاف میان ادیان نیز در شریعت و احکام است.
اما در این آیه مبارکه خداوند تأکید می کند که روزه همانطور که بر شما واجب شده، بر امت های پیشین نیز واجب شده بوده است. یعنی حکمی است عبادی که مانند اصول، مشترک میان ادیان توحیدی و تمام ادیان الهی است. روزه از آن دسته فرایضی نبوده که در دینی وجود داشته باشد و در دین دیگر به کلی وجود نداشته باشد. روزه در میان احکام شریعت های ادیان یکی از مشترکات است و این نشانگر اهمیت روزه است.
به راستی مراد خداوند از این میهمانی چیست؟ ذیل همین آیه پاسخ این سؤال را روشن می کند.
ماه رمضان ماه میهمانی خداست و سفره گسترده الهی روزه است و طعام و بهره انسان از این سفره “تقوی” است و مگر تقوی جوهر انسانیت انسان نیست؟
ما برای درک بهتر مسائل اعتقادی و احکام الهی باید ببینیم بینش ادیان الهی و بخصوص اسلام در مورد انسان چیست؟ ما اگر پاسخ این پرسش را در یابیم و بینش درستی در این مورد پیدا کنیم، زمینه ای برای کشف حقایق بسیار گسترده عالم و ادیان الهی و پی بردن به معنای زندگی خواهیم یافت.
چنانکه ما در قرآن می بینیم خداوند برای آفرینش هدفی معین کرده است که به زیباترین وجهی در شعر حافظ به آن اشاره شده است:
طفیل هستی عشق اند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
“ما خلقت الجن و الإنس الی یعبدون”
خلقت برای پرستشگری و عبادتگری انسان است و پرستش اوج عشق و تجلی عشق است. این عبادت یقیناً برای درک سعادت است. ایمان بیاورید و دعوت مرا استجابت کنید تا رشد کنید که همانا سعادت جاودان هم مساوق و مساوی با کمال (و رشد) است. بحث های گسترده ای که از قدیم تا به حال در باب معنای واقعی سعادت میان فلاسفه و عارفان و معلمان اخلاق درگرفته به این نکته اشاره دارد که سعادت واقعی درک کمال است.
در ادیان الهی و بخصوص اسلام کمال عبارت است از قرب به حضرت حق. یعنی هر اندازه که انسان به خدا نزدیک تر شود کامل تر می شود و هر اندازه که کامل تر شد سعادت مند تر می شود. و عبادت راهی است برای قرب به حق.
البته خدا به انسان نزدیک است. این انسان است که گاهی روی از خدا بر می گرداند. انسان است که باید قرب پیدا کند به ذات حق و آگاهانه این قرب را درک کند. هدف از آفرینش عبادت است و هدف عبادت کمال است و کمال آدمی در قرب حضرت حق است. این چکیده ای است که می توان از تعلیمات ادیان الهی به دست آورد. بزرگ ترین و مهم ترین راه تقرب به خدا و بریدن از زمین و خواهش های نفسانی، تقوی است. تقوی یعنی انسان از تن خویش و از این جان مرکب راهواری بسازد برای سیر به سوی کمال.
تقوی یعنی خویشتنداری و تسلط بر خویش زمینی که شما را پای بند می کند و روزه از مهم ترین راههای تقویت اراده است که هم نشان دهنده توانایی انسان برای خویشتنداری است و هم تمرینی است برای خویشتنداری. انسان با روزه بر بسیاری از خواهشهای طبیعی و مطلوب و مشروع خود غلبه می کند و به اختیار خود بر آنها مهار می زند.
به نظر من بهره و طعامی که در این ماه میهمانی الهی نصیب انسان می شود تقوی است و تقوی راه رسیدن آدمی به کمال است.
آنچه که ما از قرآن درمورد انسان برداشت می کنیم این است که انسان آفریده برتر هستی است. با رجوع به آموزه های متعالی اسلامی در قرآن یا در نهج البلاغه یا بیانات بزرگان دین این گونه به نظر می رسد که تمامی شگفتی های عالم و تمامی عظمت و دقت به کار گرفته در آفرینش هستی و تمامی یافته های انسان از هستی که یک هزارم آنچه هست را نیز در بر نمی گیرد برای این برپا شده که موجودی به نام انسان در متن این آفرینش بزرگ طلوع و رشد کند. یعنی انسان یک طرف و همه آفرینش یک طرف و حتی بالاتر از آن، تمام آفرینش مقدمه ای برای پیدایش این موجود شگفت انگیز که خلیفه خدا در زمین است به حساب می آید.
وقتی انسان بی طرفانه به اسلام و قرآن رجوع می کند این جایگاه را برای انسان می یابد. انسان موجود برتر آفرینش است. اولین آیاتی که بر پیامبر اکرم نازل شد این بود:
اقراء باسم ربک الذی خلق
خلق الانسان من علق
خداوند اینجا خلق انسان را از خلق هر آنچه در کائنات آفریده جدا می کند،‌ گویی همه کائنات یک طرف و آفرینش انسان طرف دیگر و برتر از همه آفرینش است و می بینیم که فقط در مورد آفرینش انسان خداوند به خود تبریک و آفرین می گوید. این است مقام انسان در بینش اسلامی و در انسان شناسی اسلام. اما انسان پا در زمین طبیعت دارد و از متن این طبیعت بر می آید و از آن جدا نیست و به تعبیر صدرالمتألهین جان انسان و آن روحی که خداوند در کالبد او دمیده است و مایه برتری انسان بر سایر مخلوقات است جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا است. ولی در مرحله کمال به مرحله تجرد رسیده و برتر از ماده هم شده است. اگر انسان را فقط با جنبه طبیعی آن در نظر بگیریم و بر “خلق آخر” چشم ببندیم انسان اگر نگوییم ضعیف ترین موجود هستی است، یکی از ضعیف ترین موجودات آفرینش است که خداوند هم در قرآن بر این ضعف تأکید کرده است:
أأنتم أشد خلقا أم السماء بناها رفع سمکها فسواها
آیا خلقت شما سخت است یا آفرینش آسمان که با این عظمت برافرشته شده
یا تعبیری که در مورد ضعف انسان می فرماید: اگر مگسی چیزی از انسان برباید انسان قادر نیست از او پس بگیرد.
“ضعف الطالب و المطلوب”
انسان هم خودش و هم خواستهای جسمانی اش هر دو ضعیف اند. یا تعبیر
“خلق الانسان ضعیفا” در جای دیگر
اگر ما انسان را موجود طبیعی در نظر بگیریم و او را با عظمت هستی قیاس کنیم از نظر قوای جسمانی یا ضعیف ترین مخلوق خداوند یا یکی از ضعیف ترین مخلوقات هستی است.
حتی حیوانات هم در ساعات اولیه تولد آن قدرتی که برای ادامه حیات نیاز دارند را به دست می آورند. اما نوزاد انسان تا یکی دو سال بدون مراقبت امکان ادامه حیات ندارد.
اما همین انسان ضعیف در بینش الهی از تمام طبیعت برتر است و آفرینش تمامی کائنات مقدمه ای است برای خلق این موجود شگفت انگیز. یعنی انسان نه تنها از طبیعت برتر است، بلکه از عالم ما بعد الطبیعه و عالم مجرد هم برتر است.
همین موجودات برتر، آن زمان که روح خداوند در کالبد انسان دمیده می شود در مقابل این خلق عظیم سجده می کنند به فرمان الهی.
این انسان به همین روحی که خداوند فرمود “نفخت فیه من روحی” انسان است.
با همین روح است که انسان سه جبر (determinism) را می شکند. تمام عالم هستی در مدار جبرهایی حرکت می کنند، حتی فرشتگان. انسان از جبر طبیعت رها می شود، یعنی قدرت شناخت آن را دارد و از نیروی شگفت انگیز طبیعت در مسیر منافع خود بهره می گیرد. در قرآن هم آمده است که آسمان و زمین مسخر شما است.
از جبر اجتماعی می تواند رها بشود. یعنی انسانی که در متن یک خانواده یا جامعه یا نظام تربیتی متولد می شود و این جبر می تواند او را به سوی خواست این جوامع کوچک و بزرگ براند، ولی انسان قادر است خودش را از این جبر اجتماعی برهاند. علی رغم شرایط اجتماعی موجود، شخصیت او می تواند به گونه دیگری بروز و ظهور پیدا کند.
انسان از جبر تاریخی هم می تواند بگریزد. ما به عنوان مسلمان، نه تنها با نگاه اعتقادی که با نگاه علمی می توانیم این دریافت را داشته باشیم که یک حساب و کتابی در تاریخ بشری حاکم است. یعنی اراده خداوند بر سیر تاریخ حاکم است و این اراده بر این تعلق گرفته است که تاریخ یک مسیری را طی کرده و به کمال برسد و با این بینش است که مهدویت هم معنا پیدا می کند.
اما اراده خداوند که برترین اراده است و مسیر تاریخ را مشخص می کند از مسیر آگاهی و اراده انسان در جهان جاری می شود و کار پیامبران آگاهی بخشی، تعلیم و تهذیب انسان ها و نیرومند کردن اراده آنها است و براساس این آگاهی و اراده، اراده خداوند در تاریخ تحقق پیدا می کند.
“بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه”
خداوند جهان را باطل خلق نکرده است. مسیر تاریخ غلبه حق بر باطل و از پای درآمدن باطل است. انسان آگاه و با اراده می تواند در مسیر اراده خداوند قرار بگیرد و جبر تاریخ او را بی اختیار به این سو و آن سو نکشاند،‌ بلکه او باشد که بر تاریخ حاکم می شود و مسیری که خداوند برای تاریخ معین کرده است را آسان تر و با مؤونه کمتر طی کند.
و این روح که اینچنین انسان ضعیف را به عظیم ترین مخلوق هستی بدل کرده است چیست؟ بسیار دشوار است که این روح را درک کنیم و درباره آن سخن بگوییم. چرا که “روح” از “عالم امر” الهی است در حالی که معرفت انسان نسبت به هستی بسیار اندک است و درک جان آدمی هم همانگونه که درک کنه خداوند ناممکن است دست کم مشکل است.
“ما عرفناک حق معرفتک” وقتی بر زبان پیامبر جاری می شود تکلیف سایر آدمیان مشخص است. همانگونه که انسان به ذات اقدس الهی اشرافی ندارد، به این روح که خداوند در کالبد جسمانی آدمی دمیده است هم نمی شود اشراف یافت، گرچه نظریاتی در این باره مطرح می شود.
همینقدر می دانیم که انسان به خاطر وجود همین روح از سایر مخلوقات برتری یافته و به خاطر دمیده شدن همین روح است که خداوند برای خلق انسان به خود تبریک می گوید و به خاطر همین روح است که انسان از جبرهای طبیعی و اجتماعی و تاریخ رهایی پیدا می کند و به خاطر همین روح است که انسان قابلیت کمال و رشد بی نهایت را در وجود خود دارد و به خاطر وجود همین روح هم انسان میل به کمال دارد و کمال هم مقام قرب الهی است
“ان الی ربک المنتهی” یا
“یا ایها الانسان انک کادح الی‏ ربک کدحا فملاقیه”
انسان باید تلاش بسیار بکند تا بتواند به مرحله کمال که متخلق شدن به اخلاق الهی و پیوند خوردن اراده او به اراده الهی است برسد. آنجایی که در حدیث قدسی اینگونه تصویر می شود که حضرت حق می فرماید بنده من به جایی می رسد که من چشم او می شوم که با آن می بیند و من زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و من گوش او می شوم که با آن می شنود.
اگر این انسان مورد نظر اسلام است و اگر هدف خلقت عبادت است و اگر عبادت برای رسیدن به کمال است، راهی که این عبادت و این سیر به کمال را هموار و بلکه ممکن می کند تقوی الهی است که جوهر انسانیت است و روزه راهی است برای رسیدن به تقوی الهی، همانطور که خداوند می فرماید:‌ روزه بر شما واجب شد چنانکه بر پیشینیان شما، باشد که شما اهل تقوی شوید.
تقوی هدفی است که خداوند از قرار دادن روزه مراد کرده است و امیدواریم که خداوند همه ما را موفق به رسیدن به تقوی الهی بدارد.
ان شاء الله که خدواند به همه توفیق درک این ماه و درک برکات روزه و تقوی را عنایت فرماید.
والسلام علیکم و رحمت الله